افسانه ها همیشه باور پذیر بودن.اصلا ذات افسانه یه همینه.اینکه باور بشه.نه اینکه واقعی باشن،داستان اینه که ادم دوست داره باور کنه اینارو.اصلا واسش مهم نیست که واقعی ان یا نه.ادما کلا دوست دارن چیزای عجیبو باور کنن.میتونم هزاران مثال واستون بیارم.از نصف شدن ماه توسط پیامبر گرفته تا تبدیل به مار شدن عصای موسی.اصلا فکر نمیکنیم که شاید اینا افسانه باشن،ما باور میکنیم.
میدونید داستان چیه؟ناشناخته ها همیشه باور پذیر ترن.تو هر زمانی و تو هرقالبی جا میشن.هرکسی میتونه باور کنه.اصلا این اخلاقو همه ما داریم،هرچیزی رو که نبینیم و نشناسیم راحت تر باور میکنیم.انگار دوست نداریم کسی بفهمه که نمیتونیم باور کنیم.انگار داربم سر خودمون کلاه میزاریم.انگار خودمون ته دلمون میدونیم ممکنه راست نباشه ولی انگار یاد گرفتیم خودمون رو قول بزنبم.
نظرات (۱)
زری ...
دوشنبه ۱ دی ۹۹ , ۱۶:۱۲من حتی ته دلم هم نمیگه که ممکنه عصای حضرت موسی یا نیم شدن درخت یا شق القمر میتونه راست نباشه....