دیر زمان بود میخواستم به هزار بهانه برای تو بنویسم اما کیفیت هایی هست که من نداشتم و ای کاش میداشتم.مدت هاست دست به قلم نبردم تا شاید غروب یک دوشنبه آخر سال،ترجیحا قبل از افطار بیایی تا افطار را با هم باز کنیم.
چند وقتی میشود که دیگر از یادت منفک نمیشوم.فکر کنم که شاید تو هم به یاد من هستی.که فراموش نشده این همه خاطره.که به یاد داری خاطره هایمان را در میاد انبوهی از دغدغه هایت که شاید مهم تر باشند.
دیروز هم تورا در خواب دیدم.نشسته بودی کنارم و از تدارک تنهایی حرف میزدی.
نظرات (۰)